معنی به، مقارن توی، اندر، در میان، در ظرف، به، بسوی، بطرف، نسبت ,, معنی به، مقارن توی، اندر، در میان، در ظرف، به، بسوی، بطرف، نسبت پ, معنی fi، krاcj تmd، اjbc، bc kdاj، bc 'ct، fi، fsmd، fzct، jsfت ,, معنی اصطلاح به، مقارن توی، اندر، در میان، در ظرف، به، بسوی، بطرف، نسبت ,, معادل به، مقارن توی، اندر، در میان، در ظرف، به، بسوی، بطرف، نسبت ,, به، مقارن توی، اندر، در میان، در ظرف، به، بسوی، بطرف، نسبت , چی میشه؟, به، مقارن توی، اندر، در میان، در ظرف، به، بسوی، بطرف، نسبت , یعنی چی؟, به، مقارن توی، اندر، در میان، در ظرف، به، بسوی، بطرف، نسبت , synonym, به، مقارن توی، اندر، در میان، در ظرف، به، بسوی، بطرف، نسبت , definition,